هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین؛ این (قرآن)، بیانى براى همه مردم و هدایت و اندرزى براى پرهیزگاران است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هذا بیان للناس
پایگاه تخصصی پژوهش‏های قرآن و حدیث
درباره من
تابدانجارسیددانش‌من،‌تابدانم‌همین‌که‌نادانم ****************************** من آن مـرغ سحـرخیـزم ریاض آفرینـش را، که فـریادم نسیـم صبـح را بیـدار می‌سازد، اگـرچه نخل بی‌بـرگم به عشق امیدها دارم، که آتش خار بی‌گل را گل بی‌خار می‌سازد
درباره وبلاگ

حافظا در کـنــج فـقـر و خـلـوت شبهای تـار تــا بــود وردت دعا و درس قــرآن غـم مـخور ******************************* خــداوند کــارســاز بـنـده‌نواز را از بــنِ جــان خاکـســارانـه سـپـاس می‌گویم کــه توفیق گام‌زدن‌درآستان‌ثقلین‌رابرمن‌ارزانی ‌‌داشت. طـی سال‌هایی که توفیق‌ خدمت به ‌ثقلین رفیق من بوده، مقالات و مقولاتی چـنـد را در حدیـث‌پژوهی و قـرآن‌پـژوهی به جـامـه خـامـه آراسته‌ام. این درگـاه، مـحلی بـرای نشراین نوشته‌هاست تابسان بال‌ملخی در آستان سلیمان، در اختیار تـشـنگان معارف ثقلین قرار گیرد. شاید جویندگان زلال کلام قـرآن و اهـل‌بـیـت را به کـار آید و مـرا نــیـز در زمره کسانی قـرار دهـد کــه مــشـمـول کـلام نـورانی «رحـم الله عـبداً احیا امـرنـا» هستـنـد؛ باشـد کــه در روزی کــه هــیــچ نــفــســی را، جـز عـملش، به کــار نــایـد، دســتـم را بـگـیـرنـد کـه بـه دسـتـگـیـری و شــفـــاعـــتـــشــــان نــیـــاز مــبــرم دارم ******************************* حافـظ اگر قدم زنی در ره خـانـدان به صـدق بـدرقـه رهـت شـود هـمـت شـحـنـه نـجـف
دوستان من
لینک‌های ویژه
ابزارهای مفید
تماس با ما
استخاره آنلاین با قرآن کریم


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدیدها


بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 167417

راستش برای این پست از وبلاگ، مطلب دیگری را آماده کرده بودم، ولی امروز که تو اینترنت گشتی می‌زدم، مطلبی از دکتر شریعتی دیدم که به اندازه‌ای خوشم آمد که نتوانستم از فیض انتشار آن چشم پوشی کنم. این بود که آن مطلب را عیناً در وبلاگم گذاشتم تا در این زمانه‌ای که دین آماج انواع حملات ناجوانمردانه شده است، در انتشار آن سهیم باشم.

مرحوم شریعتی طی مصاحبه ای که در مورخه 29/9/1350 در حسینیه ارشاد انجام داده است، می‌گوید:

سال 1338 انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی فرانسه، که در آن ایام دست دستهایی بود، جلسه‌ای داشت با حضور جهانگیر تفضلی و آقای رزم‌آرا سخنرانی می‌فرمود! و تعبیراتی از این قبیل که:

من هر وقت در ایران از جلوی مسجدی می‌گذشتم و صدای واعظی را می‌شنیدم حالم به هم می‌خورد، عقم می‌گرفت! من این مذهب را دوست ندارم، متنفرم، این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بوده‌اند ...

من برخاستم و هر چه جز و پز زدم، اجازه حرف زدن ندادند. نوبت گرفتم، نوبتم نمی‌شد، تا با داد و قال خود را بر جلسه تحمیل کردم و گفتم:

اولاً: من از این آقای سخنران تعجب می‌کنم، امروز اگر به دورترین قبیله آفریقایی هم سر بزنید، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموخته‌اند که به عقیده دیگران ظاهراً احترام بگذارند، شما تا چه حد «آمپرمآبل»[1] هستید که سالها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام به عقاید دیگران زندگی می‌کرده‌اید، اما هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است؟ شما که از همه دعوت کرده‌اید، احتمال می‌دهید که کسانی چون من، هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایش‌های شما را تحمل کنند، چگونه بدون رعایت حرمت عقیده امثال من، این‌چنین هتاکی و اهانت می‌کنید؟

ثانیاً: آقاجان! مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستن که ویار کرده‌اند و برای شوهرانشان ناز می‌کنند، بگویید: من مذهب را اصلاً دوست ندارم!

ثالثاً: گفتید آخوندها پایگاه استعمار بوده‌اند، این یک مسئله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم، من آخوند دوست ندارم؛ این یک مسئله عینی و تاریخی است؛ باید سند نشان بدهید و مدرک. تا آنجا که من می‌دانم زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشته‌اند، همگی از میان ما تحصیل‌کرده‌های دکتر و مهندس و لیسانسیه بوده‌اند و همین ما از فرنگ‌برگشته‌ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته اگر امضایش بود من هم مثل شما اعلام می‌کنم که «آخوند دوست ندارم!» اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضداستعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی، چهره یک یا چند آخوند را در این قرن می‌بینیم؛ از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت و ....

نقل از سایت خبری ـ تحلیلی چشام

این مطلب را آوردم تا درسی باشد برای ما از زندگانی این مرد بزرگ که در یک چنین جوی که قطعاً مخالفانش بیشتر از موافقانش بوده‌اند، در مقابل باطل سکوت نکرد و با گفتار محکم و متین خود، از عقیده و آرمانش دفاع کرد و به گفته خودش، به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکرد.

 



[1]. آمپرمآبل کردن یعنی آغشتن پارچه با مواد شیمیایی ضد آب برای جلوگیری از نفوذ رطوبت در آن؛ آمپرمآبل: پارچه ضد نفوذ رطوبت.


[ پنج شنبه 93/5/16 ] [ 10:55 صبح ] [ نوروز امینی ] [ دیدگاه شما ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

mouse code

کد ماوس