هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین؛ این (قرآن)، بیانى براى همه مردم و هدایت و اندرزى براى پرهیزگاران است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هذا بیان للناس
پایگاه تخصصی پژوهش‏های قرآن و حدیث
درباره من
تابدانجارسیددانش‌من،‌تابدانم‌همین‌که‌نادانم ****************************** من آن مـرغ سحـرخیـزم ریاض آفرینـش را، که فـریادم نسیـم صبـح را بیـدار می‌سازد، اگـرچه نخل بی‌بـرگم به عشق امیدها دارم، که آتش خار بی‌گل را گل بی‌خار می‌سازد
درباره وبلاگ

حافظا در کـنــج فـقـر و خـلـوت شبهای تـار تــا بــود وردت دعا و درس قــرآن غـم مـخور ******************************* خــداوند کــارســاز بـنـده‌نواز را از بــنِ جــان خاکـســارانـه سـپـاس می‌گویم کــه توفیق گام‌زدن‌درآستان‌ثقلین‌رابرمن‌ارزانی ‌‌داشت. طـی سال‌هایی که توفیق‌ خدمت به ‌ثقلین رفیق من بوده، مقالات و مقولاتی چـنـد را در حدیـث‌پژوهی و قـرآن‌پـژوهی به جـامـه خـامـه آراسته‌ام. این درگـاه، مـحلی بـرای نشراین نوشته‌هاست تابسان بال‌ملخی در آستان سلیمان، در اختیار تـشـنگان معارف ثقلین قرار گیرد. شاید جویندگان زلال کلام قـرآن و اهـل‌بـیـت را به کـار آید و مـرا نــیـز در زمره کسانی قـرار دهـد کــه مــشـمـول کـلام نـورانی «رحـم الله عـبداً احیا امـرنـا» هستـنـد؛ باشـد کــه در روزی کــه هــیــچ نــفــســی را، جـز عـملش، به کــار نــایـد، دســتـم را بـگـیـرنـد کـه بـه دسـتـگـیـری و شــفـــاعـــتـــشــــان نــیـــاز مــبــرم دارم ******************************* حافـظ اگر قدم زنی در ره خـانـدان به صـدق بـدرقـه رهـت شـود هـمـت شـحـنـه نـجـف
دوستان من
لینک‌های ویژه
ابزارهای مفید
تماس با ما
استخاره آنلاین با قرآن کریم


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدیدها


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 167407

 

 

گفتیم که در میان احادیث وارده از امام هادی (علیه‌السّلام)،روایاتی هست که بیان‌گر برخی از قواعد علم‌ الحدیث می‌باشد و از آن‌جا که شناخت این روایات می‌تواند راه‌گشای محققین در این زمینه باشد،لذا در این بخش آرای علم‌ الحدیثی امام هادی (علیه‌السّلام) را بیان خواهیم کرد.

1ـ شرایط راوی
روی الکشی عن ابی محمد جبرئیل بن احمد الفاریابی قال: حدثنی موسی بن جعفر بن وهب قال: حدثنی ابوالحسن احمد بن حاتم بن ماهویه قال: کتبت الیه ـ یعنی اباالحسن الثالثـ اسأله عمن آخذ معالم دینی؟ ـ و کتب اخوه ایضاً بذلک. ـ فکتب الیهما: فهمت ما ذکرتما فاعتمدا فی دینکما علی کبیر فی حبنا و کل کثیر التقدم فی امرنا فانهم کافو کما إن شاء الله تعالی.
احمد بن حاتم گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) نوشتم از چه کسی معارف دینم را یاد بگیرم؟ ـ و برادر او نیز چنین سؤالی از امام کرده بود. ـ امام (علیه‌السّلام) برای آن دو نوشت: آنچه را که گفته بودید دریافتم. پس در دین خودتان به کسی که محبّتش نسبت به ما بیشتر است و کسی که در ولایت ما سابقه بیشتری دارد اعتماد کنید که چنین افرادی برای شما [در این امر] کفایت می‌کنند إن شاء الله.
آنچه که در نگاه اول می‌توان از این روایت دریافت،این است که در اخذ روایت و قبول آن از روات، محبت اهل بیت (علیهم‌السّلام) شرط اساسی است؛ به عبارت دیگر امامی بودن راوی شرط اساسی در قبول روایت اوست. اما آنچه در این روایت کمتر بدان مورد توجه قرار گرفته، عبارت  کل کثیر التقدم فی حبّنا  است که می‌توان چنین از آن برداشت کرد: چنانچه تمامی روات دو حدیثِ متعارض، امامی مذهب باشند،روایتی رجحان دارد که راوی آن در امامی بودن سابق باشد. شاید علت عدم توجه علمای حدیث به این مطلب،این باشد که چنین موردی خیلی به ندرت یافت می‌شود؛ ولی به هر حال می‌توان از این روایت چنین قاعده‌ای را استخراج کرد. لازم به ذکر است که در علوم حدیث امامی بودن راوی از شرایط سند صحیح و حسن است.

2ـ شرایط عمل به حدیث و دعوت به عرضه حدیث به معصومین (ع)
 
1ـ محمد بن عیسی قال: أقرانی داود بن فرقد الفارسی کتابه الی ابی‌الحسن‌ الثالث (علیه‌السّلام) وجوابه بخطه فقال نسألک عن العلم المنقول الینا عن آبائک و اجدادک قد اختلفوا علینا فیه کیف العمل به علی اختلافه؟ اذا نرد الیک فقد اختلف فیه. فکتب ـ و قرأتهـ ما علمتم انه قولنا فالزموه و ما لم تعلموا فردوه الینا.
محمد بن عیسی گوید: داود بن فرقد فارسی نامه خودش به امام هادی (علیه‌السّلام) و پاسخ ایشان به خودشان را برای من خواند که سؤال کرده بود: از شما درباره علم روایت شده از پدران و نیاکانتان که به صورت‌های مختلف به ما رسیده است،می‌پرسیم؛ در صورت وجود اختلاف، عمل بدان چگونه است؟ پس امام (علیه‌السّلام) نوشت: هر چه را که دانستید سخن ماست بدان عمل کنید و هر چه را که ندانستید به خودمان بر‌گردانید.
این روایت به بیان یکی از شرایط عمل به حدیث می‌پردازد،به این ترتیب که هر گاه یقین شود روایتی سخن معصوم است،عمل به آن لازم می‌باشد؛ یعنی علم به صدور حدیث از معصوم،الزام در عمل به آن می‌آورد. حال این سؤال پیش می‌آید که در روایاتی که علم به صدور روایت از معصوم نداریم چه کنیم؟ پاسخ این سؤال در قسمت دوم روایت است که می‌فرماید: اینگونه روایات را به معصوم عرضه می‌کنیم و ما در صفحات آینده دربار?عرضه روایات بحث خواهیم کرد.
 2ـ من کتاب ‌المسایل، من مسایل محمد بن علی بن عیسی: حدثنا محمد بن احمد بن محمد بن زیاد و موسی بن محمد بن علی بن موسی قال کتبت الی ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) اسأله عن العلم المنقول الینا عن آبائک و اجدادک صلوات ‌الله ‌علیهم قد اختلف علینا فیه فکیف العمل به علی اختلافه و الرد الیک فیما اختلف فیه فکتب علیه‌السّلام،  ما علمتم انه قولنا فالزموه و ما لم تعلموا فردّوه الینا.  
محمد بن احمد و موسی بن محمد گویند: به امام هادی (علیه‌السّلام) نوشتم و از او درباره علمی که از پدران او بر ما می‌رسد سؤال کردم که به‌صورت‌های مختلف به ما رسیده است؛ حال با این اختلافات عمل به آن‌ها و یا بازگرداندن آن‌ها به شما چگونه است؟ امام (علیه‌السّلام) نوشتند: هر چه را که دانستید سخن ماست،پس بدان عمل کنید و هر چه را که ندانستید به ما بازگردانید.
این روایت با روایت قبلی تقریباً یکی است و فقط اسناد آن فرق می‌کند. اما مطلب دیگری که از این روایت می‌توان دریافت، لزوم عرض?حدیث به معصومین است که این عرض?حدیث از کار‌هایی است که اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) کراراً آن‌ را انجام می‌داده‌ا‌‌ند. عرض?روایت به معصوم چند شیوه داشته است:
گاهی عرض?حدیث برای تصحیح و تأیید متن حدیث بوده است و گاهی عرض?حدیث برای فهم متن حدیث و مفهوم آن بوده است که در بخش اقدامات علم‌ الحدیثی امام،نمونه‌هایی از عرض?احادیث به امام هادی (علیه‌السّلام) را ذکر خواهیم کرد.

3ـ پرهیز از غرائب
نکته دیگری که از روایت فوق می‌توان برداشت کرد، پرهیز از احادیث غریب است؛ بدین معنی که هر حدیثی که صدور آن از معصوم مشهور باشد،بدان می‌توان عمل کرد؛ ولی هر حدیثی که در نزد علمای حدیث،غریب باشد عمل به آن ابتداءً جایز نیست و باید به معصوم عرضه شود.

4ـ رعایت شرایط نقد حدیث
محمد بن الحسین عن محمد بن اسماعیل عن حمزة بن بزیع عن علی السائی عن ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) انه کتب الیه فی رسالة و لا تقل لما بلغک عنا او نسب الینا: هذا باطل و ان کنت تعرف خلافه فانک لا تدری لِمَ قلنا و علی ای وجهٍ وصفة؟
امام هادی (علیه‌السّلام)،در نامه‌ای به علی ‌السائی نوشت: هر گاه روایتی از ما به تو رسید و یا چیزی را به ما نسبت دادند تو فوراً نگو که این باطل است؛ اگر چه خلاف آن‌ را [از ما] بدانی چرا که تو نمی‌دانی ما چرا آن حرف را زده‌ایم و بر چه وجه و صفتی بیان کرده‌ایم.
این روایت،اشاره به این نکت?مهم دارد که نقد حدیث شرایطی را می‌طلبد و هر کسی صلاحیت این کار را ندارد. ضمناً از جمله  فانک لا تدری لِمَ قلنا و علی ای وجهٍ وصفة  می‌توان دریافت که سخنان ائمه (علیهم‌السّلام) نیز همانند قرآن وجوه مختلفی دارند که شناخت این وجوه نیازمند تدبر و تعقل است و سزاوار نیست که به محض دریافت روایتی که در ظاهر با آموزه‌های دینی مخالفت نباید حکم به مجعول بودن آن داد؛ بلکه باید جانب احتیاط را رعایت کرده و امکان وجود تقیه یا وضعِ حکم جدید و... را در نظر گرفت.

5ـ پرهیز از قیاس در برداشت از روایات
السندی بن محمد عن صفوان بن یحیی عن محمد بن حکیم عن ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) قال: قلت له: تفقهنا فی‌ الدین و روّینا و ربّما وَرَدَ علینا رجلٌ قد ابتلی بشیءٍ صغیرٍ الذی ما عندنا فیه بعینه شیءٍ و عندنا ما هو یشبه مثله، أفَنُفْتِیهِ بما یشبِهَهُ؟ قال: لا و مالکم و القیاس فی ذلک هلک من هلک بالقیاس... .
محمد بن حکیم گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) عرض کردم: ما در دین تقیه کردیم و ای بسا شخصی بر ما وارد می‌شود که مسأل?کوچکی دارد که ما عین را تا به حال ندیده‌ایم ولیکن چیزهایی شبیه آن قبلاً نزد ما بوده است آیا می‌توانیم به مسایل مشابه آن فتوا بدهیم؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: ‌خیر، شما را با قیاس چه ‌کار؟ هر کس هلاک شد به ‌خاطر این هلاک شد که قیاس کرد.
اولین نکته‌ای که در مطالع?این روایت دریافت می‌شود،پرهیز از قیاس در برداشت از روایات است. قیاس از جمله مسایلی است که در فقه شیعه جایز نیست؛ اما متأسفانه علمای اهل سنت در بسیاری از امور از آن استفاده کرده و بیراهه رفته‌اند. به هر حال قیاس دربر داشت از آیات و روایات جایز نیست

اقدامات امام هادی (علیه‌السّلام) در زمینه علوم حدیث
اقدامات امام هادی (علیه‌السّلام) در حوز?علوم حدیث را می‌توان در سه بخش عمده بیان کرد:
1. تصحیح، تأیید و ردّ احادیث یا مجموعه‌های حدیثی
2. جرح و تعدیل راویان توسط امام هادی (علیه‌السّلام)
3. تألیف و یا املاء مجموعه‌های روایی

1ـ تصحیح، تأیید و ردّ احادیث یا مجموعه‌های حدیثی
الصدوق قال: حدثنی أبی قال: حدثنا سعد بن عبدالله عن یعقوب بن یزید عن بعض اصحابنا قال: دخلت علی ابی‌الحسن علی بن محمد العسکری (علیه‌السّلام) یوم ‌الأربعاء و هو یحتجم فقلت له: ان اهل المحرمین یروون رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) انه قال: من احتجم یوم ‌الأربعاء فاصابه بیاض فلا یلو من الا نفسه فقال:  کذبوا انما یصیب ذلک من حملته امه فی طمث. 
راوی می‌گوید: در روز چهارشنبه امام هادی (علیه‌السّلام) را دیدم که حجامت می‌کند عرض کردم: اهل حرمین (مکه و مدینه) از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) روایت می‌کنند که فرمودند: هر کس در روز چهارشنبه حجامت کند و به سفیدی مبتلا شود جز خودش هیچ کس را ملامت نکند. امام (علیه‌السّلام) فرمود: دروغ می‌گویند؛ این در صورتی است که مادرش او را در حال حیض باردار شده باشد.
این روایت,از جمله روایاتی است که اقدام امام هادی (علیه‌السّلام) نسبت به اصلاح حدیث را نشان می‌دهد.
علی بن مهزیار قال: قلت [لابی‌الحسن (علیه‌السّلام)]: روی بعض موالیک عن آبائک (علیهم‌السّلام) ان کل وقف الی وقت معلوم فهو واجب علی الورثة و کل وقف الی غیر وقت معلوم جهل مجهول باطل مردود علی الورثة و انت اعلم بقول آبائک؟ فکتب:  هو عندی کذا 
علی بن مهزیار گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) گفتم: بعضی از دوستانت از پدرانت روایت می‌کنند که هر وقفی به وقتی معلوم بر ورثه واجب است و هر وقفی به غیر وقتی معلوم جهل و نامعلوم و باطل است و به ورثه بازگردانده می‌شود. تو خود به گفتار پدرانت داناتری. [آیا همین‌طور است که می‌گویند؟] پس حضرت نوشتند: همین‌گونه است.
این روایت نیز نمونه‌ای از روایات عرضه شده بر امام هادی (علیه‌السّلام) است که ایشان آن را تأیید کرده‌اند.
محمد بن الریان: کتبت الی العسکری (علیه‌السّلام) جعلت فداک روی لنا ان لیس لرسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) من الدنیا الا الخمس فجاء الجواب:  ان الدنیا و ما علیها لرسول‌الله(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله). 
محمد بن ریان می‌گوید: به امام عسگری (علیه‌السّلام) نوشتم: فدایت گردم به ما روایت شده که رسول خدا از دنیا چیزی جز خمس نداشته پس جواب آمد: دنیا و هر آنچه در دنیا است از آنِ رسول خداست.
این روایت نیز نمونه‌ای از روایات عرضه شده‌ای است که امام هادی (علیه‌السّلام) آن‌ را رو کرده‌اند.
بر خلاف روایات قبل که هدف از عرض?آن‌ها تصحیح، تأیید و یا ردّ آن‌ها از طرف معصوم (علیه‌السّلام) است گاهی روایاتی عرضه می‌شده و از امام درخواست می‌شد مفهوم آن‌ را بیان فرماید که در این‌جا به ذکر یک نمونه بسنده می‌کنیم:
صقر بن ابی دلف،خدمت امام هادی (علیه‌السّلام) رسید و عرض کرد: یا سیدی حدیثٌ یروی عن النبی لا اعرف معناه قال ما هو؟ قلت: قوله:  لا تعادوا الایام فتعادیکم  ما معناه؟ فقال:  نعم الایام نحن بنا قامت السماوات و الارض فَالسَّبتُ اسم رسول‌الله و الاحد امیرالمؤمنین و الاثنین الحسن والحسین و الثلثاء علی بن الحسین و محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد و الاربعاء موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و انا و الخمیس ابنی الحسن و الجمعه ابن اننی و الیه تجتمع العصابة الحق و هو الذی یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً فهذا معنی الایام و لا تعادوا الایام فی الدنیا فیعادوکم فی الآخرة 
صقر بن ابی دلف گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) عرض کردم که مولای من حدیثی از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) روایت شده که معنایش را نمی‌دانم؛ فرمود: آن حدیث چیست؟ عرض کردم: فرمایش آن‌حضرت که فرمود: با روزها دشمنی نکنید آن‌ها با شما دشمنی می‌کنند. معنی این حدیث چیست؟ فرمود:  آری روزها ما هستیم و آسمان و زمین با وجود ما برپا شده است. شنبه اسم رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) و یک‌شنبه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و دوشنبه حسن و حسین و سه‌شنبه علی بن حسین و محمد بن علی باقرالعلوم و جعفر بن محمد و چهارشنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و من و پنج‌شنبه فرزندم حسن و جمعه فرزند فرزندم است و گروه حق بر گرد او جمع می‌شوند و اوست کسی که زمین را از عدل و داد پر می‌کند هم‌چنآن‌ که از ظلم و ستم پر شده باشد و این است معنی روزها و در دنیا با روزها دشمنی نکن که با تو در آخرت دشمنی می‌کنند. 
این روایت نمونه‌ای از روایاتی است که هدف راوی از عرضه آن به امام هادی (علیه‌السّلام) دریافت معنی و پیام حدیث است.
علاوه بر عرضه و تصحیح روایات گاهی اتفاق می‌افتاد که یکی از اصحاب، کتابی یا مجموعه‌ای حدیثی را خدمت امام آورده و امام پس از رؤیت و مطالع?کتاب،آن نسبت به تأیید، تصحیح و یا ردّ آن اقدام می‌فرمودند که به چند نمونه از این موارد در دور?امام هادی (علیه‌السّلام) اشاره می‌کنیم:
1ـ داود بن القاسم الجعفری قال: ادخلت کتاب  یوم و لیله  الذی الّفه یونس بن عبدالرحمن، علی ابی‌الحسن العسکری (علیه‌السّلام) فنظر فیه و تصفحه کله ثم قال  هذا دینی و دین آبائی و هوالحق کله 
داود بن قاسم می‌گوید: کتاب  یوم و لیله  یونس بن عبدالرحمن را به امام عسگری (علیه‌السّلام) عرضه کردم؛ ایشان در آن نگاه کرد و هم?آن‌ را ورق زده سپس فرمودند: این دین من و دین پدران من است و هم?آن حقیقت است.
2ـ سهل بن یعقوب می‌گوید: کتاب  اختیارات ‌الایام  از امام صادق (علیه‌السّلام) را به دست آوردم و آن‌ را به حضور امام هادی (علیه‌السّلام) بردم و عرض کردم:  مما حدثنی به ‌الحسن بن عبدالله بن مطهر عن محمد بن سلیمان عن ابیه عن سیدنا الصادق فی کل شهر فاعرضه علیک؟ فقال لی: افعل! فلمّا عرضته علیه و صحّحته قلت له یا سیدی فی اکثر هذه الایام قواطع عن المقاصد لما ذکر فیها من التحذیر و المخاوف... . 
حدیث ادامه دارد و اجمالاً اینکه امام هادی (علیه‌السّلام)،در نهایت کتاب را تأیید می‌کنند.

2ـ جرح وتعدیل راویان توسط امام هادی (علیه‌السّلام)
روایاتی از امام هادی (علیه‌السّلام)،در منابع حدیثی نقل شده است که در آن‌ها برخی از روات حدیث تعدیل و یا احیاناً جرح و ذم شده‌اند. البته این روایات آن‌گونه که نقل قول‌های رجالی دلالت می‌کند،صراحتاً به تعدیل و جرح دلالت ندارند؛ بلکه مضمون کلام امام به گونه‌ای است که می‌توان از آن به عنوان مدح یا قدح برای راوی استفاده کرد.
الف) تعدیل راویان در کلام امام هادی (علیه‌السّلام)
1ـ یونس بن عبدالرحمن
در صفحات قبل گفتیم که ابوهاشم جعفری کتاب  یوم و لیله  از یونس را به امام عرضه داشت و ایشان پس از رویت کتاب و ورق زدن آن فرمودند:  این دین من و دین پدرانم است و هم?آن حق است. 
از این روایت،علاوه بر تأیید کتاب یونس می‌توان مدح یونس بن عبدالرحمن را نیز استفاده کرد.
2ـ علی بن جعفر
قال الکشی: وجدت بخط جبرئیل بن احمد عن موسی بن جعفر عن ابراهیم بن محمد انه قال: کتبت الی ابی‌الحسن (علیه‌السّلام): جعلت فداک قبلنا اشیاء یحکی عن فارس و الخلاف بینه و بین علی بن جعفر حتی صار یبرأ بعضهم من بعض، فان رایت ان تَمنّ علی بما عندک فیهما و ایهما یتولی حوائج قبلک حتی لا اعدوه الی غیره فقد احتجت الی ذلک فعلت ان ‌شاء الله؟
فکتب:  لیس عن مثل هذا یسأل و لا فی مثله یشک، قد عظم الله قدر علی بن جعفر متعنا الله تعالی عن یقایس الیه فاقصد علی بن جعفر بحوائجک و اخشوا فارساً و امتنعوا من ادخاله فی شیء من امورکم تفعل ذلک انت و من اطاعک من اهل بلادک فانه قد بلغنی ما تموه به علی الناس فلا تلتفتوا الیه ان ‌شاء الله . 
ابراهیم بن محمد گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) نوشتم: فدایت شوم؛ نزد ما چیز‌هایی است که از فارس و اختلافش بین علی بن جعفر حکایت می‌کند تا جایی‌که آن دو از همدیگر دوری می‌جویند. پس اگر صلاح می‌دانی بر ما منت گذاشته و ‍[بفرمایید] کدام ‌یک از آن دو امور را از طرف شما متولی است تا اینکه با او دشمنی نکرده و از او پیروی کنیم. پس امام (علیه‌السّلام) نوشت:  در چنین چیزی جای سؤال و تردید نیست. قطعاً خداوند منزلت علی بن جعفر را رفیع کرده ـ که خداوند ما را با وجود متمتع گرداندـ از اینکه با کسی چون فارس مقایسه شود. پس در کارهایت به علی بن جعفر رجوع کن و از فارس بترسید و او را از دخالت کردن در کارهایتان باز دارید. تو و کسانیکه از تو حرف‌شنوی دارند چنین کنید. به‌درستی آنچه که او به مردم به دروغ جلوه می‌دهد به من رسیده است پس به او توجه نکنید ان ‌شاء الله. 
این روایت،در تعدیل و توثیق علی بن جعفر و جرح فارس کاملاً واضح است و نیازی به توضیح ندارد؛ البته غیر از این روایت، روایت‌های دیگری نیز درباره علی بن جعفر وجود دارد که هیچ‌کدام به اندازه این روایت در توثیق علی بن جعفر آشکار نیستند.
3ـ ابن علی راشد، عیسی بن جعفر و ابن بند
الکشی قال: حدثنی محمد بن قولویه قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال: حدثنا احمد بن هلال عن محمد بن الفرج قال: کتبت الی ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) اسأله عن ابی علی بن راشد و عن عیسی بن جعفر بن عاصم و ابن بند؟ فکتبت الی:  ذکرت ابن راشد رحمه ‌الله فانه عاش سعیداً و مات شهیداً و دعا لابن بند و العاصمی. 
محمد بن فرح گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) نامه نوشته و از او درباره علی بن راشد و عیسی بن جعفر و ابن بند پرسیدم. حضرت نوشت: ابن راشد را یاد کردی؛ خدا او را رحمت کند. خوشبخت زیست و شهید از دنیا رفت و ابن بند و عیسی بن جعفر را نیز دعا کرد.
این روایت،در توثیق ابن راشد تقریباً آشکار است؛ چرا که امام (علیه‌السّلام) او را خوشبخت در دنیا و آخرت معرفی کرده است. اما در اینکه دعای امام هادی (علیه‌السّلام) در مورد ابن بند و عیسی بن جعفر می‌تواند دلالت بر توثیق داشته باشد،باید گفت که این‌چنین نیست و این دعا فقط در حد یک مدح پذیرفته است؛ چرا که امام توثیق آشکاری انجام نداده‌اند بلکه آن دو را دعا کرده‌اند و صِرف دعای امام در حق کسی نمی‌تواند به‌ عنوان دلیلی بر وثاقت و عدالت راوی مطرح شود.
4ـ ایوب بن نوح
المجلسی عن الطوسی انه قال: من المحمودین ایوب بن نوح بن دراج ذکر عمرو بن سعید المدائنی و کان فطحیاً قال: کنت عند ابی‌الحسن العسکری (علیه‌السّلام) بصریا اذ دخل ایوب بن نوح و وقف قدّامه فامره بشیء، ثم انصرف و التفتَ الیّ ابوالحسن (علیه‌السّلام) و قال:  یا عمرو إن احببت أن تنظر الی رجل من اهل الجنه فانظر الی هذا. 
عمرو بن سعید ـ که فطحی بودـ گوید: نزد امام هادی (علیه‌السّلام) بودم که ایوب بن نوح وارد شده و در برابر امام ایستاد. امام،انجام کاری را به او امر کردند. سپس رو به من کرده و فرمودند: ای عمرو اگر دوست داشتی به صورت یکی از اهل بهشت نگاه کنی،پس به این ‍[ایوب] نگاه کن.
دلالت این روایت بر مدح ایوب،آشکار است و با آن‌ که راوی حدیث،فطحی‌مذهب است می‌تواند به عنوان توثیق برای ایوب بن نوح محسوب شود؛ چرا که در روایات مدح اگر راوی غیر امامی باشد و روایت در توثیق امامی باشد،روایت آن غیر امامی را می‌پذیریم.
ب) جرح راویان در کلام امام هادی (علیه‌السّلام)
1ـ علی بن حسکة قمی
الکشی قال: حدثنی الحسین بن الحسن بن بندار القمی قال: حدثنا سهل بن زیاد الآدمی قال: کتبت بعض اصحابنا الی ابی‌الحسن العسکری (علیه‌السّلام) جعلت فداک یا سیدی ان علی بن حسکه یدعی انه من اولیائک و انک انت الاول القدیم و انه بابک و نبیک امرته أن یدعو الی ذلک و یزعم ان الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم کل ذلک معرفتک و معرفة من کان فی مثل حال ابن حسکه فیما یدعی من البابیة و النبوة، فهو موص کامل سقط عنه الاستعباد بالصلاة و الصوم و الحج و ذکر جمیع شرائع الدین ان معنی ذلک کله ما ثبت لک و مال الناس الیه کثیراً فان رأیت ان تمن علی موالیک بجواب فی ذلک تنجیهم من الهلکه؟
قال: فکتب (علیه‌السّلام):  و کذب ابن حسکه علیه لعنة ‌الله و بحسبک انی لاأعرفه فی موالیّ ماله لعنه ‌الله فوالله ما بعث الله محمداً و الانبیاء قبله الا بالحنیفیه و الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الولایه و ما دعی محمد (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) الا الی الله وحده لا شریک له و کذلک نحن الاوصیاء من ولده عبدالله لا نشرک به شیئاً اذ اطعناه رحمنا و ان عصیناه عذبنا، ما لنا علی الله من حجة بل الحجة لله علینا و علی جمیع خلقه ابراء الی الله ممن یقول ذلک و انتفی الی الله من هذا القول، فاهجروهم لعنهم الله و الجؤهم الی ضیق الطریق فان وجدتم احداً منهم فاخدش رأسه بالحجر. 
سهل بن زیاد گوید: یکی از دوستانمان به امام عسگری (علیه‌السّلام) نوشت: مولای من، فدایت گردم علی بن حسکه ادعا می‌کند که از دوستان توست و تو اول قدیم هستی و او باب [معرفت] توست و پیامبر توست که او را امر کرده‌ای که مردم را به سوی تو دعوت کند و می‌پندارد که نماز و زکات و حج و روزه، همه شناخت توست و شناخت کسانی مثل ابن حسکه،در آنچه که از بابیت و نبوت ادعا می‌کند و او مؤمن کامل است که عبادت به نماز و روزه و حج و جمیع شرایع دین از او ساقط شده است و تمامی شرایع دین به‌ معنی آن چیزی است که بر تو ثابت باشد و بسیاری از مردم به او متمایل شده‌اند. اگر صلاح بدانید،بر ما منت گذارده و جوابی بدهید که دوست‌دارانتان را از هلاکت نجات دهد.
امام (علیه‌السّلام) نوشت:  ابن حسکه دروغ گفته خدا او را لعنت کند و برای تو همین کافی است که من او را درمیان دوستانم نمی‌شناسم. لعنت خدا بر او باد. قسم به ‌خدا که خداوند محمد را ـ که درود خدا بر او بادـ و دیگر انبیاء را جز به دین حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت مبعوث نکرد و او جز برای خداوند یکتای لا‌شریک دعوت نکرد و این‌چنین هستیم،ما اوصیاء از فرزندان او و بندگان خداوند که شریکی برای او قرار نمی‌دهیم. اگر او را اطاعت کنیم بر ما رحمت می‌کند و اگر سرکشی کنیم عذابمان می‌کند. ما دلیلی بر خداوند نداریم؛ بلکه حجت از آن خداوند است بر ما و بر جمیع آفریدگانش. به خداوند پناه می‌برم از آنچه می‌گویند. پس آن‌ها را ترک کنید که لعنت خداوند بر آن‌ها باد و آن‌ها را در تنگنا قرار دهید و اگر کسی از آنان را یافتید سرش را با سنگ بشکنید. 
این روایت،دلالت آشکار در دروغگو بودن ابن حسکه دارد. البته غیر از این روایت، روایت‌های دیگری نیز در جرح او وجود دارد که هیچ‌کدام در شدت جرح به پای این روایت نمی‌رسند و ما از ذکر آن‌ها خودداری کردیم.
2ـ ابن بابای قمی و فَهریّ
قال الکشی: قال سعد: حدثنی العبیدی قال: کتب الیّ العسکری ابتداءً منه:  ابرأ الی الله من الفهریّ و الحسن بن محمد بن بابا القمی، فابرأ منهما فانی محذرک و جمیع موالی و انی العنهما علیهما لعنه الله مستاکلین باکلان بنا الناس فتانین موذبین آذاهما الله ارسلهما فی للعنه و ارسلهما فی الفتنه رکسا یزعم ابن بابا انی بعثته نبیاً و انه باب علیه لعنة الله سخر منه الشیطان فأقواه، فلعن الله من قبل منه ذلک. یا محمد ان قدرت أن تخدش راسه بالحجر فافعل فانه قد آذانی آذاه الله فی الدنیا و الآخرة. 
عبیدی گوید: امام هادی (علیه‌السّلام) برایم نوشت: برائت می‌جویم از فهری و ابن بابا و تو نیز از آن دو برائت بجوی و دوری کن و من تو را و جمیع دوستانم را از این دو بر حذر می‌دارم و آن‌ها را لعن می‌کنم لعنت خداوند بر آن دو باد؛ فتنه‌گران و اذیت‌کنندگانی که خداوند آن‌ها را آزار دهد و آن‌ها را در لعنت خود بفرستد. ابن بابا می‌پندارد که من او را مبعوث کرده‌ام و او بابی بر آن است. لعنت خداوند بر او باد شیطان او را تسخیر کرده و او را تقویت می‌کند و خداوند طرفداران او را لعنت کند. ای محمد،اگر توانستی سر او را با سنگ بشکن این کار را بکن که او مرا اذیت کرده. خداوند او را در دنیا و آخرت اذیت کند.
لازم به توضیح نیست؛ چرا که این روایت نیز در جرح ابن بابا و فهری آشکار است.
3ـ فارس بن حاتم قزوینی
قال الکشی: وجدت بخط جبرئیل بن احمد حدثنی موسی قال: کتب عروة الی ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) فی أمر فارس بن حاتم فکتب: کذبوه و اهتکوه أبعده الله و أخزاه فهو کاذب فی جمیع ما یدعی و یصف و لکن صونوا انفسکم عن الخوض و الکلام فی ذلک و توقوا مشاورته و لا تجعلوا له السبیل الی طلب الشر کفانا الله مؤنته و مؤنة من کان مثله.
موسی بن جعفر گوید: عروة به امام هادی (علیه‌السّلام) درباره فارس بن حاتم نوشت و امام پاسخ داد: او را تکذیب کنید و برانید. خداوند او را دور کند و او را ضایع گرداند. او در تمامی آنچه ادعا می‌کند و توصیف می‌کند،دروغگو است. اما خودتان را از غور و سخن در این باره دور نگه دارید و از مشورت او کناره‌گیری کنید و راه شر برای او باقی نگذارید. خداوند ما را از شر او و امثال او در امان نگه دارد.
این روایت نیز در جرح ابن حاتم آشکار است و آشکارا او را تکذیب کرده است. البته روایاتی‌که او را جرح می‌کنند بیش از ده روایت است؛ و‌لیکن ما به جهت رعایت اختصار به همین یک روایت بسنده می‌کنیم.
4ـ قاسم یقطینی
الکشی عن سعد قال: حدثنی سهل بن زیاد الآدمی عن محمد بن عیسی قال: کتب الی ابوالحسن العسکری ابتداءً منه:  لعن الله القاسم الیقطینی و لعن الله علی بن حسکه القمی ان شیطاناً یترائی للقاسم فیوحی الیه زخرف القول غروراً.  
محمد بن عیسی گوید: امام هادی (علیه‌السّلام) برایم نوشت: خداوند قاسم یقطینی و علی بن حسکه قمی را لعنت کند. حقیقتاً شیطانی برای قاسم جلوه‌گر می‌شود و حرف‌های بیهوده و پوچی را جهت فریب دادن وی بر او الهام می‌کند.
این روایت،در جرح و تکذیب قاسم یقطینی آشکار است و صراحتاً او را دروغگو و ملعون قلمداد کرده است.

3ـ تألیف یا املاء مجموعه‌های روایی توسط امام هادی (ع)
از دیگر اقدامات امام هادی (علیه‌السّلام)،در علوم حدیث می‌توان از تالیف و یا املاء مجموعه‌های روایی نام برد که در این زمینه سه اثر از امام هادی (علیه‌السّلام) در لا‌به‌لای میراث حدیثی شیعه به ‌جا مانده است که در این‌جا به بیان مختصر هر یک از آن‌ها می‌پردازیم.
الف) رساله امام هادی (علیه‌السّلام) در جبر و تفویض برای اهواز
این رساله نامه‌ای است از امام هادی (علیه‌السّلام) که در پاسخ به سؤال مردم اهواز در جبر و تفویض نوشته شده است. متن کامل این رساله در تحف‌ العقول آمده است.
ب) مسایل یحیی بن اکثم
این مجموعه شامل سؤال و جواب‌هایی از یحیی بن اکثم و امام هادی (علیه‌السّلام) است. یحیی از نزدیکان دستگاه خلافت عباسی بود که برای امام هادی (علیه‌السّلام)،حدود سیزده سؤال مختلف در مسایل مختلف اعتقادی، فقهی و غیره مطرح کرده و توسط موسی بن محمد برادر امام هادی (علیه‌السّلام) به آن حضرت ارسال کرد و حضرت هادی (علیه‌السّلام) پاسخ همه سؤال‌ها را برای برادراشان موسی املاء کردند. این سؤال و جواب‌ها نیز به ‌طور کامل در تحف ‌العقول آمده است.
ج) زیارت جامعه کبیره
این زیارت از نظر سند،صحیح‌ترین زیارات و از جهت متن،فصاحت و بلاغت بهترین آن‌هاست. موسی بن عبدالله نخعی گوید: به امام هادی (علیه‌السّلام) عرض کردم  ای فرزند رسول خدا، مرا زیارتی بلیغ و کامل تعلیم فرما تا هرگاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم آن‌ را بخوانم.  پس حضرت در پاسخ درخواست او زیارت جامعه کبیره را به ایشان تعلیم داد. این زیارت‌نامه بهترین و صحیح‌ترین منبع برای امام‌شناسی است. متن کامل این زیارت،در تهذیب ‌الاحکام و بحار الانوار آمده است.

 

منابع و مآخذ

1. ابن بابویه، محمد بن علی؛ کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ترجمه منصور پهلوان، چاپ اول، قم: دارالحدیث، 1380.
2. اصفهانی، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبین، چاپ سوم، بیروت؛ مؤسسة الاعلمی، 1419 هـ . ق.
3. امین، سید محسن؛ فی رحاب ائمة اهل البیت (علیه‌السّلام)، ترجمه علی حجتی کرمانی، چاپ اول، تهران: سروش، 1374.
4. حرانی، حسین بن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه آیت الله کمره ای، تهران؛ کتابخانه اسلامیه، 1369.
5. حرّ عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة الی تحصیل مناسک الشریعة، چاپ اول، بیروت؛ مؤسسه آل البیت، 1413.
6. خضری بک، شیخ محمد؛ محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، دارالفکر، بی‌تا.
7. خطیب بغدادی؛ تاریخ البغداد، بیروت؛ دارالکتاب العربی، بی‌تا.
8. سیوطی، جلال الدین؛ تاریخ الخلفاء، بیروت؛ المکتبة العصریة، 1422.
9. صادقی اردستانی، احمد؛ زندگانی حضرت عبدالعظیم (علیه‌السّلام)، چاپ سوم، تهران؛ حافظ نوین، 1380.
10. طوسی، محمد بن حسن؛ تهذیب الاحکام، بیروت؛ دارصعب،1410.
11. طوسی، محمد بن حسن؛ اختیار معرفة الرجال، چاپ اول، مشهد؛ دانشگاه فردوسی، 1348.
12. عطاردی، عزیزالله؛ مسند الامام الهادی (علیه‌السّلام)، چاپ اول، قم؛ مؤتمر العالمی للامام الرضا (علیه‌السّلام)، 1410.
13. عقیقی بخشایشی؛ چهارده نور پاک، چاپ اول، تهران؛ نوید اسلام، 1381.
14. قرشی، باقر شریف؛ حیاة الامام الهادی (علیه‌السّلام)، چاپ اول، بیروت؛ دارالاضواء، 1408.
15. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، چاپ سوم، بیروت؛ دارصعب، 1401.
16. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، چاپ سوم، بیروت؛ دار احیاء التراث العربی، 1403.
17. مجلسی، محمد باقر؛ جلاء العیون، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1353.
18. معارف، مجید؛ تاریخ عمومی حدیث، چاپ اول، تهران؛ کویر، 1377.
 
 

 


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 4:3 عصر ] [ نوروز امینی ] [ دیدگاه شما ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

mouse code

کد ماوس