هذا بیان للناس پایگاه تخصصی پژوهشهای قرآن و حدیث
| ||
حسین: سلام استاد خسته نباشید؛ لطفاً حکم روایت مستفیض که همه طرق آن ضعیف باشد (طبق علم رجال اهلسنت) و حکم روایت متواتر که همه طرق آن ضعیف باشند (طبق علم رجال شیعه) را بفرمایید. امینی: با سلام؛ روایت متواتر روایتی است که راویان آن در همه طبقات به حدی باشد که احتمال تبانی آنها بر کذب عقلاً و عملاً محال باشد. در چنین فرضی دیگر ضعف سند راهی ندارد؛ چون امکان ندارد که همه راویان یک حدیث در یک طبقه از روات ضعیف باشد؛ اگر چنین باشد احتمال تبانی وجود دارد و دیگر خبر متواتر نخواهد بود. در خبری که تعداد راویان به حدی باشد که احتمال تبانی بر کذب نباشد، یکی از شروط این است که راویان هر طبقه متشکل از راویان ثقه و غیرثقه باشد. در اینجا وثاقت راویان ثقه، عدم وثاقت راویان غیرثقه را پوشش میدهد و خبر قطعی تلقی میشود. دقت کنید که در خبر متواتر ما خبر را قطعی تلقی میکنیم، اما در خبر واحد حتی اگر محفوف به قرائن باشد، خبر را قطعی تلقی نمیکنیم، بلکه ظن قوی داریم که خبر از معصوم است. اما ظن قوی به هیچ عنوان به معنای قطعیت صدور نیست. پس شما این دو مسئله را با هم خلط نکنید. یعنی این درست نیست که خبر متواتر را با معیارهای سنجش خبر واحد بسنجید. وثاقت یا عدم وثاقت راویان معیاری است که خبر واحد را با آن میسنجند، نه خبر متواتر را؛ چون خبر متواتر به علت تواترش قطعیالصدور است و نیازی به بررسی سندی ندارد. [ پنج شنبه 93/8/1 ] [ 10:16 عصر ] [ نوروز امینی ]
[ دیدگاه شما ]
حسین پس عدم تساهل ابنحبان با سخنان مزی، ابنحجر، ذهبی، سیوطی، سخاوی، هندی و شعیب ثابت شد. استاد گرامی جسارت میکنم این حرف رو میزنم، اما لطفاً دقت کنید در کتاب سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج 5، ص 351، 2328 صراحتاً نوشته: «قال أبوحاتم "ما أظنه" سمع من أنس شیئا.» این صرفاً یک ظن و گمان بوده و چیزی جز جرح مجمل نیست. پس دلیل علمی ابوحاتم کجاست؟! راجع به تواترش هم باید عرض کنم با تحقیقاتی که بنده داشتم، در هفت کتاب از کتب اهلسنت این روایت آمده: الف) در کتاب معرفة الصحابة، ج 3، ص 1329، 3346 (چهار راوی اول سلسله سند حدیث با راویان معجم الکبیر متفاوت اند.) ب) در کتاب المعیار و الموازنة ابوجعفر اسکافی، ص 321، 60 (فقط نوشته من حدیث عایشه) ج) در کتاب شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید، ج 10، ص 104 (فقط نوشته من طریق ابوعمر) د) در کتاب موجبات الجنة، ج 1، ص 276، 412 (پنج راوی اول سلسله سند حدیث با راویان روایت معجم الکبیر متفاوتاند.) [ پنج شنبه 93/7/10 ] [ 2:28 عصر ] [ نوروز امینی ]
[ دیدگاه شما ]
حسین: با سلام و عرض تشکر به خاطر اینکه به عنوان یک استاد دانشگاه برای یک دانشجو دلسوزانه وقت میگذارید. 1ـ ابتدا باید ثابت شود ابنحبان متساهل بوده یا سختگیر؟ الف) بنا بر نقل مقدمه ابنصلاح، ص 22: مزی و ابنحجر در تهذیب الکمال و تهذیب التهذیب بر ثقات ابنحبان اعتماد کرده اند. ب) ذهبی در الموقظة، ج 1، ص 18 کتابهای تاریخ بخاری، ابنابیحاتم، ابنحبان و کتاب تهذیب الکمال را منبع شناخت افراد مورد اطمینان میداند. ج) سیوطی در تدریب الراوی، ج 1، ص 108 تساهل ابنحبان را درست نمیداند و معتقد است آنچه که درباره تساهل ابنحبان گفته شده درست نیست. د) سخاوی نیز در کتاب فتح المغیث، ج 1، ص 36 معتقد است که ابنحجر نسبت سهلانگاری ابنحبان در وثاقت راویان را مردود میداند. [ سه شنبه 93/6/25 ] [ 4:1 عصر ] [ نوروز امینی ]
[ دیدگاه شما ]
در صفحه نظرات خوانندگان پست مربوط به مقاله طبری و ابنکثیر، یکی از خوانندگان پرسشی درباره سند حدیث «ان الجنه اشتاقت الی اربعه...» مطرح کرده بود. پاسخی که بنده به آن پرسش دادم، باعث پیگیری بیشتر این دوستمان شد و طی چند روز مکاتباتی بین من و ایشان درباره موضوع مورد بحث انجام شد که به نتایج مفیدی انجامید. از آنجا که تمامی بحثهای این نامهها مطالب علمی پیرامون ارزیابی سندی یک حدیث بود، بهتر دیدم که عین نامهها را با اندکی تصرف و تلخیص در اینجا قرار دهم؛ چون محتوای این نامهها میتواند برای دانشجویان عزیز هم جنبه آموزشی داشته باشد. ضمن تشکر از این دوست عزیزمان، نامههای ایشان با عنوان «حسین» و پاسخهای بنده با عنوان «امینی» در پی میآید. (در ضمن به دلیل طولانی بودن مطالب، مجبورم مکاتبات را در چند پست جداگانه قرار بدهم که پست اول را امروز تقدیم میکنم و پستهای بعدی انشاءالله ظرف روزهای آینده تقدیم خواهد شد.) [ چهارشنبه 93/6/19 ] [ 1:2 عصر ] [ نوروز امینی ]
[ دیدگاه شما ]
راستش برای این پست از وبلاگ، مطلب دیگری را آماده کرده بودم، ولی امروز که تو اینترنت گشتی میزدم، مطلبی از دکتر شریعتی دیدم که به اندازهای خوشم آمد که نتوانستم از فیض انتشار آن چشم پوشی کنم. این بود که آن مطلب را عیناً در وبلاگم گذاشتم تا در این زمانهای که دین آماج انواع حملات ناجوانمردانه شده است، در انتشار آن سهیم باشم. مرحوم شریعتی طی مصاحبه ای که در مورخه 29/9/1350 در حسینیه ارشاد انجام داده است، میگوید: سال 1338 انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی فرانسه، که در آن ایام دست دستهایی بود، جلسهای داشت با حضور جهانگیر تفضلی و آقای رزمآرا سخنرانی میفرمود! و تعبیراتی از این قبیل که: من هر وقت در ایران از جلوی مسجدی میگذشتم و صدای واعظی را میشنیدم حالم به هم میخورد، عقم میگرفت! من این مذهب را دوست ندارم، متنفرم، این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بودهاند ... من برخاستم و هر چه جز و پز زدم، اجازه حرف زدن ندادند. نوبت گرفتم، نوبتم نمیشد، تا با داد و قال خود را بر جلسه تحمیل کردم و گفتم: اولاً: من از این آقای سخنران تعجب میکنم، امروز اگر به دورترین قبیله آفریقایی هم سر بزنید، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموختهاند که به عقیده دیگران ظاهراً احترام بگذارند، شما تا چه حد «آمپرمآبل»[1] هستید که سالها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام به عقاید دیگران زندگی میکردهاید، اما هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است؟ شما که از همه دعوت کردهاید، احتمال میدهید که کسانی چون من، هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایشهای شما را تحمل کنند، چگونه بدون رعایت حرمت عقیده امثال من، اینچنین هتاکی و اهانت میکنید؟ ثانیاً: آقاجان! مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستن که ویار کردهاند و برای شوهرانشان ناز میکنند، بگویید: من مذهب را اصلاً دوست ندارم! ثالثاً: گفتید آخوندها پایگاه استعمار بودهاند، این یک مسئله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم، من آخوند دوست ندارم؛ این یک مسئله عینی و تاریخی است؛ باید سند نشان بدهید و مدرک. تا آنجا که من میدانم زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشتهاند، همگی از میان ما تحصیلکردههای دکتر و مهندس و لیسانسیه بودهاند و همین ما از فرنگبرگشتهها. یک آخوند، یک از نجف برگشته اگر امضایش بود من هم مثل شما اعلام میکنم که «آخوند دوست ندارم!» اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضداستعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی، چهره یک یا چند آخوند را در این قرن میبینیم؛ از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت و .... نقل از سایت خبری ـ تحلیلی چشام این مطلب را آوردم تا درسی باشد برای ما از زندگانی این مرد بزرگ که در یک چنین جوی که قطعاً مخالفانش بیشتر از موافقانش بودهاند، در مقابل باطل سکوت نکرد و با گفتار محکم و متین خود، از عقیده و آرمانش دفاع کرد و به گفته خودش، به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکرد.
[1]. آمپرمآبل کردن یعنی آغشتن پارچه با مواد شیمیایی ضد آب برای جلوگیری از نفوذ رطوبت در آن؛ آمپرمآبل: پارچه ضد نفوذ رطوبت. [ پنج شنبه 93/5/16 ] [ 10:55 صبح ] [ نوروز امینی ]
[ دیدگاه شما ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |